محل تبلیغات شما

سریال پولدارک و نگاه می کردم . علاقه داشتم بیشتر از دما به خود پولدارک،شخصیت قوی،خودساخته،مغرور،رهبر.

تا اینکه پولدارک با وریتی هم آغوشی میکنه،البته کسی که قبلا دوستش داشته و حتی نامزدش بود انگار این یک مقدار از گناهش کم می کنه»

از پولدارک بدم اومد، اگر چه نمی شه   از چهره دل نشین پپولدارک گذشت.

 با خودم به حسین گفتم باید حتما همین کارو با راس بکنه، اصلا معنی نداره اون خیانت کرده باشه و این یکی نه.

تا دما برای انتقام میره ،برای خود انتقام میره تو اتاق و نمی تونه ،نمیدونم چرا تمام اون لحظات برای من چندش آور بود،خوابیدن با کسی که دوستش نداری و فقط می خوای انتقام بگیری،تمام احساس،صحنه ،دلهره ،شرم،عصبانیت و اضطراب دما یادم و ناراحت بودم ازش، ناراحت که نباید بخوابه،نباید و نخوابید و من هم با خیال راحت آه کشیدم! دقیقا آرامشی که دما در فیلم داشت رو احساس کردم.

تا اینکه فصل بعد شد و ناگهان یک حس جدید براش بوجود اومد از سمت فرد دیگه ای، بعد تمام همون حس تلخ و چندش قبلی تموم شد و من گفتم باید دما با این همراهی کنی و دما همراه شد و به راس هم گفت نپرس همون طوری که من نپرسیدم

نمی دونم چرا دقیقا تو این حسم.دقیقا تو حس دما


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها